بر خلاف شرایط عمومی و حاضر دنیا که بازاریابی و فروشندگی جزء پر درآمد ترین مشاغل و بازاریابان و فروشندگان جزء پردر آمدترین و موفق ترینها هستند در ایران ما شرایطی تا حدی خلاف این موضوع برقرار است.
اصلا بازاریابی چیست و به چه کار می آید ؟
یک کودک وقتی با گریه درخواست خرید یک شکلات را ز مادر خود دارد در واقع با گریه هایش در حال بازاریابی خواسته خود که همان شکلات است می باشد .
یک سخنران در حال جذب مشتری برای سخنان و مطالب ارائه شده خود می باشد .
یک جوان به هنگام خواستگاری در حال بازاریابی و کسب مشتری (همسر)برای خود می باشد...
شما وقتی در حال گزینش یک کارمند برای سازمان خود هستید در واقع در حال بازاریابی برای سازمان خود می باشید . گاهی نتیجه بازاریابی فروش و پول است و گاهی جذب نبروی انسانی کار امد.
یک کارجو وقتی در جلسه مصاحبه شرکت می کند در حال بازاریابی برای توانائیهای خود می باشد.
و هزاران مثال دیگر از این دست...
البته پر واضح است که هدف ما همواره می تواند متفاوت باشد لذا مقایسه جوان خواستگار با نگاهی آرمانی و شاید آسمانی به مراسم خواستگاری خود با یک بازاریاب دیزل ژنراتور با نگاهی فنی ، زمینی و مادی چندان معقول به نظر نمی رسد.غرض بیان این واقعیت است که همه ما به نوعی با بازاریابی و یا چیزی شبیه آن سر و کار داریم.
به سئولات زیر صادقانه و صریح پاسخ دهید :
چقدر با فن بازاریابی آشنایی دارم خصوصا در گستره سازمانی ؟
تفاوت تبلیغات با بازاریابی چیست ؟
فروش و بازاریابی چه تفاوتی دارند ؟
آیا فروشنده موفق لزوما بازاریاب موفقی خواهد بود یابالعکس ؟
چگونه می توان عملیات بازاریابی موفقی را در سازمان خود پیاده سازی کرد ؟
ویژگیهای یک بازاریاب موفق چیست ؟
نقش مدیر در عملیات بازاریابی سازمان کجا و چگونه است ؟
در حالیکه که سازمان من فروش موفقی را تجربه می کند ، اصلا این سازمان موفق چه نیازی به بازاریابی دارد؟
مشکلات و چالشهای پیش روی یک برنامه بازاریابی موفق چیست ؟
پاسخ به این سئوالات نیاز به درک صحیح اهداف و برنامه های سازمانی شما دارد تلاش کنید اهداف و برنامه های سازمانی خود را خوبِ خوب بشناسید .سپس وارد پروسه پاسخ به این سئوالات شوید .
پاسخ به سئوالات مطروحه و وفادار ماندن به درک حاصل از آن می تواند منشاء تحولات خارق العاده ای در سازمان شما باشد.فرصت و امتیاز این تحول را از خود دریغ نکنید.
احمد میرابی